باری چو عسل نمیدهی نیش مزن!

ساخت وبلاگ
امروز گوشیش زنگ خورد.من اتفاقی همزمان رفتم توی آشپزخونه بشقاب غذامو بذارم و برگردم.

یه کسی داشت پشت تلفن میگفت که میخواد برای برادرزادش بیاد خواستگاری من!

(از خاصیت های شهر کوچیک اینه که میتونی سه سوته ازدواج کنی،سنتی!)

خب فکر کنید چه عکس العملی نشون داد؟

شروع کرد پشت تلفن به فحاشی.

فحاشی به من و اون کسی که میخواد منو بگیره.

بدون هیچ دلیلی،هیچ بحثی،حرفی....یهویی.

یارو هم نمیدونم چی میگفت که این بدتر فحش میداد.ناموسی.

بشقاب از دستم افتاد و هزار تیکه شد.

فوری برگشتم توی اتاقم.از ظهر تا حالا انقدر شوکه شدم که نتونستم از جام تکون بخورم.مگه چی کار کرده بودم؟

تا کی؟...
ما را در سایت تا کی؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sazdahanii بازدید : 205 تاريخ : دوشنبه 5 فروردين 1398 ساعت: 20:50